یا رَب نصیبـــ هـیچ غـریبـی دِگـر مکن ...
دردی که گیسوان حسن (ع) را سفـید کـرد ...
یا زهـــرا جـــان (س) ...
آسـمان بـهر تو اِی رُکن ِکســا دیواری
هـوس پر زدنتــــ بود و دعــا دیـواری
خـانه ات طـور شـد و محسن تو موسی شد
سخت شد کار به تو گشتــــ عصــا دیواری
تـو کـه آئیــنه ی قــدی امـامـتــــ بـودی
آمــد و زود شـکستــــ آینــه را دیــواری
اینـهمه حـرفــــ دوپــهلو زده ای با پــهلو
اصــلاً انگـــار نـــَـه انگـــار کــه بـا دیـــواری ...
ربنای قنوت پیچیده
بعد زاری و حق حق گریه
چه شده این سکوت پیچیده
عمه اش گفت خوب شد خوابید
چند شب بود تا سحر بیدار
کمکم کن رباب جای زمین
سر او را به دامنت بگذار
آمد از بین بازویش سر را
تا که بردارد عمه اش ای داد
یک طرف دخترک سرش خم شد
یک طرف سر به روی خاک افتاد
شانه اش را گرفت با گریه
به سر خویش زد تکانش داد
تا که شاید دوباره برخیزد
سر باباش را نشانش داد
دید چشمان نیمه بازش را
پلک آتش گرفته اش رابست
دید نیلوفر است با دستش
زخمهای شکفته اش را بست
می کشید از میان آبله ها
خار ها را یکی یکی آرام
حلقه های فشرده زنجیر
دید چسبیده اند بر بدنش
تا که زنجیر باز شد ای وای
غرق خون شد تمام پیرهنش
پنجه بر خاک میزد و می گفت
نیمه جانی به دستها داریم
با ربابش زیر لب می گفت
به گمانم که بوریا داریم
کفنش کرد عمه خاکش کرد
پیکری که نشان آتش داشت
یادگاری ولی به دستش ماند
معجری که نشان آتش داشت
با همان پیرهن همان زنجیر
دخترک زیر خاک مهمان بود
داغ اصغر بس است تدفینش
فقط از ترس نیزه داران بود
(حسن لطفی)
ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری
کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟
چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی
ای آنکه در حجابت دریای نور داری
من غرق در گناهم، کی می کنی نگاهم؟
برعکس چشمهایم چشمی صبور داری
از پرده ها برون شد، سوز نهانی ما
کوک است ساز دلها، کی میل شور داری؟
در خواب دیده بودم، یک شب فروغ رویت
خــــــدایــــا...
از این به بعد به مخلـــوقاتت یک مترجـــم ضمیمه کن...
اینجا هیچ کس زبان هیچ کس را نمی فهمـــد...
جغـــد نزد خـــدا شـکـایت بــرد:
انســان ها آواز مـــرا دوســـت ندارند...
خـــــدا به جغـــد گفت :
آوازهای تو بوی دل کندن می دهد و آدم ها
عاشـــق دل بستن...
دل بستن به هر چیز کوچک و بزرگ...
تو مـــرغ تمــاشــا و اندیشــه ای....
و آنکه می بیند و می اندیشد،به هیچ چیز دل نمی بندد...
دل نبستن سخـت ترین و قشـنگ ترین کـار دنیاست...
اما تــو بـخــوان…و همیشه بـخــوان…
که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت تلخ...
هیچکــس نفهـمــید...
که خـــــدا هــم تنهاییش را فریاد میکشد...
قـــــــــل هــــــوالله احــــــــــد...
********************
ســر خــاک مــــن…
اونــی که بیشتر از همــه اذیتم کرد بیشتر گریــه میکنه…
اونـــی که نخواست حتــی منو ببینه میاد واسه دیدن جسدم…
اونــی که حتــی نخواست دستمو بگیره زیر تابوتمو گرفته…
اونــی که سلام نمیکــرد میاد براخدافظـــی…
عجــب روزیــه اون روز…
حیــف کـه اون موقــع خـودم نیستم...
گفتــــم خــــدایا ســــوالی دارم...
گفـت بپـــرس...
گفتم چـــرا وقتی شــادم همـه با مــــن می خنـــدن...
ولــی وقتی غمگینم کســی با من نمی گرید...؟
گفت خنـــده را بـــرای انتخاب دوســـت و گریــه...
را برای انتخاب بهترین دوست آفــریـــدم....
تا حالا شده موهاتو با هزار تا بدبختی درست کنی ،
بعد ببینی یادت رفته تی شرت بپوشی؟!
ینی اون لحظه آدم دوس داره بمیره
دقت کردین یادگاری های روی دیوار و صندلی کلاس های دانشگاه،
آموزنده تر از حرف های استاده ؟
دقت کردید هر موقع بد تیپ میزنید یه نفری ک خیلی براتون مهمه توخیابون میبینیدش
-دقت کردین وقتی ۵ ثانیه قبل از آلارم موبایل بیدار میشیم و اونو خاموش میکنیم… احساس میکنیم بمب خنثی کردیم
-سال ها گذشت و کسی ندید که انسانی با قاشق چای خوری، چای بخوردامروز نمی دونم جواب کدوم کار خوبم رو گرفتم !
رفتم صدگرم نخودچی گرفتم، داشتم می خوردم
که یهو دیدم یه پسته توشه !!!!!
باور کنید اشک توی چشمام حلقه زده بود
===============
امروز رفته بودم پشت بوم که آنتن تلویزیونون رو تنظیم کنم، با موبایلم شماره خونه رو گرفتم به
مامانم میگم: الو، مامان خوبه؟ مامانم هم میگه : مرسی همه خوبن شما خوبین؟ خانواده خوبن؟
ببخشید بجا نیاوردم. :|
الان هم دارم دنبال خانواده واقعیم میگردم خخخخ
**********
عوارض جانبی بعد از یک شکست عشقی چیه ؟
در آوردن گوشی از حالت سایلنت !
نبردن گوشی به دستشویی و حمام !
از رمز درآوردن اینباکس گوشی !
… پاک کردن آثار جرم !
خواب راحت …
زندگی راحت …
آرامش همراه با گریه !
تموم نشدن شارژ ایرانسل بعد ۶ ساعت !
دقت کردین وقتی دارین موقع فوتبال نگاه کردن تخمه میخورید اگر یه دونه از اون مغز تخمه ها بیفته رو زمین تا کل خونه رو نگردی و پیداش نکنی بیخیال نمیشی
دقت کردین: اگه بچه ها لیوان بشکنن : ای دست و پا چلفتی … -اگه مامانه بشکنتش : قضا بلا بود -اگه باباهه بشکنتش : این لیوان اینجا چیکار میکنه…!!تو خونه ی ما که دقیقا همینه شماچطور؟
دقت کردین وقتی حقیقت رو می دونین، گوش دادن به دروغایی که طرف مقابل داره واست میبافه چقدر لذت بخشه؟!
دقت کردین موقع امتحان سوالاتی رو که بلدیم با خط نستعلیق می نویسیم، ولی اونایی رو که بلد نیستیم با بدترین خط می نویسیم !
فقط یه ایرانی میتونه اینو باور داشته باشه که اگه جفت راهنمای ماشین و روشن کنه، مجازه تو اتوبان دنده عقب حرکت کنه!
فقط تو ایران مدارسو 5شنبه ها تعطیل میکنن ولی به جاش بقیه هفته رو براش کلاس جبرانی در نظر میگیرن باپولهای آنچنانی !!!
فقط آسمون ایران میتونه : کمی ! تا قسمتی! نیمه ابری! همراه با بارش پراکنده!در برخی از نقاط باشه. . . ( آخر ادبیاته این جمله)! :
فقط یه معلم ایرانی میتونه (البته از نوع اول دبستانی) برای ترسوندن دانش آموزاش و زود خوابیدن اونا بهشون بگه:من رفتارای شما رو تو خونه با دوربین میبینم
**********************
چارلی چاپلین می گوید آموخته ام که :
با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه را نه،
می توان رختخواب خرید ولی خواب را نه،
می توان ساعت خرید ولی زمان را نه،
می توان مقام خرید ولی احترام را نه،
می توان کتاب خرید ولی دانش را نه،
می توان دارو خرید ولی سلامتی را نه،
می توان خانه خرید ولی زندگی را نه،
می توان قلب خرید، ولی عشق را نه ...
آموخته ام که ... تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی.
****************
یعنی هر وقت یک اس ام اس رو اشتباه می فرستید امکان نداره تو ارسال شکست بخوره و از همه اس ام اس ها زودتر می رسه..!!!!
**********خانم جوانی که در کودکستان برای بچه های 4 ساله کار میکرد میخواست چکمه های یه بچه ای رو پاش کنه ولی
چکمه ها به پای بچه نمیرفت بعد از کلی فشار...و خم و راست شدن، بچه رو بغل میکنه و میذاره روی میز، بعد روی زمین بلاخره باهزار جابجایی و فشار چکمه ها رو پای بچه میکنه و یه نفس راحت میکشه که ... هنوز آخیش گفتن تموم نشده که بچه میگه این چکمه ها لنگه به لنگه است . خانم ناچار با هزار بار فشار و اینور و اونور شدن و مواظب باشه که بچه نیفته هرچه تونست کشید تا بلاخره بوتهای تنگ رو یکی یکی از پای بچه درآورد.
گفت ای بابا و باز با همان زحمت زیاد پوتین ها رو این بار دقیق و درست پای بچه کرد که لنگه به لنگه نباشه ولی با چه زحمتی که بوت ها به پای بچه نمیرفتن و با فشار زیاد بلاخره موفق شد که بوت ها رو پای این کوچولو بکنه که بچه میگه این بوتها مال من نیست. خانم جوان با یه بازدم طولانی و کله تکان دادن که انگار یک مصیبتی گریبانگیرش شده. با خستگی تمام نگاهی به بچه انداخت و گفت آخه چی بهت بگم. دوباره با زحمت بیشتر این بوت های بسیار تنگ رو در آورد. وقتی تمام شد پرسید خب حالا بوت های تو کدومه؟ بچه گفت همین ها بوت های برادرمه ولی مامانم گفت اشکالی نداره میتونم پام کنم.... مربی که دیگه خون خونشو میخورد سعی کرد خونسردی خودش رو حفظ کنه و دوباره این بوتهایی رو که به پای این بچه نمیرفت به پای اون کرد یک آه طولانی کشید وبعد گفت خب حالا دستکشهات کجان؟ توی جیبت که نیستن. بچه گفت توی بوتهام بودن دیگه
هر انسانی عطری خاص دارد !
گاهی ، برخی
عجیب بوی خدا می دهند ...
مثل مادر ♥
*************************
تو هستی ! و در میان ِ ما می گردی .
در کوچه و شهر و خانه ها می گردی
از ما اثری نیست، در این شب، ای خوب!
دنبال ظهور نور ما می گردی...
کاش در این رمضان لایق دیدار شویم
سحری با نظر لطف تو بیدار شویم ...
****************
دلتنگت که میشوم
آسمان هم دلش ریش میشود...
ای از تبار یاس های خوش بو
تو ای به رنگ سرمستی
پنهان شده ای که چه؟!
تابستان بهانه است
سرزمینمان داغدار کوچ توست...
غبار دوریت طراوت را مسموم کرده
و انگورها مستی ز تو میطلبند .
به گمانم کم سویی اخترکان محصول غیبت های توست...
... ای حسن تعلیل جهان!
نمایان شو
تا آرامش بر ظرف زمان طلاکوب شود...
تقدیم به امام زمان " راد "